برای آدمهای زیادی با رفتارهایی متفاوت
برای آدمهای زیادی در سایزهایی مختلف
برای آدمهای زیادی در شکلهایی متنوع عاشقانه نوشتهام
در این سالها عاشقانههای جهان را ضبط و ثبت کردهام
تا مبادا
آنها را برای تو
همه آنها را برای چنین روزی، برای تو مشق کردهام
مدرسه و دانشگاه را
من این جهان را برای تو مشق کردهام
باران، صدای کلاغهای نشسته بر درختان سرما زده، فیلمهای ساخته و نساخته جهان را
ادیان ابراهیمی و هیتلر را با هم
همه را برای تو یکجا مشق کردهام
برای زمانهایی که من هستم و تو نمیبینیام
برای زمانهایی که من هستم و تو عبور میکنی و عجیب دلم میگیرد،گریه میکنم
اشکهایم در حافظه آینه خشک میشوند
برای زمانهایی که من آینهام و تو آن روز حتی به مستراح نمیروی
من صبر را برای تو مشق کردهام
ریاضیات که برای طبقه اجتماعی ما، منها زیاد دارد
من ریاضیات غیر متعارف را
یک به علاوه یک میشود دو را
من و تو میشود ما را
مشقهایی دزدیده شده از کتابهای ریاضی بچههای بالا را، همه را برای تو مشق کردهام
جزر و مد دریا و جغرافیا و عمق و غم چشمهایت را
همین چند روز پیش برای تو مشق کردهام
تانژانت و کتانژات من و تو
میشود ماه شب چهارده
به همین سادگی نجوم و لگراریتم وطنی و عکس ماه را برای تو مشق کردهام
من روی صورتم دو خط موازی زیبا دارم که تو هم داری
در زبان ما به آن میگویند لب
اتفاقا زبانی هم پشتش پنهان است فرهنگی ستگرد و اندکی لجوج از آن حمایت میکند و آقایان سعدی و دهلوی و بیدل هم او را تایید کردهاند
چه جالب، علم انسانشناسی هم به آن دو خط موازی میگوید لب
اما لبهای ما نقض کننده نظریه مطلق، در علم فیزیکاند
تقاطع این دو خط موازی را هم، من فقط برای تو مشق کردهام
همه خبرگزاریهای جهان مستقر و اجازه نشینِ لبهای تو هستند
لبهایت مرکز ضبط، پخش و انتشار اخبار جهان است
من شکلهای متفاوت و مختلف خبری را هم برای سرگرمی تو، مشق کردهام
عزیز دلم این بچه کم خون است، خونی ندارد که قربانیاش کنم
خون از تو
اسماعیل از من
من مسیر عرفه را هم، برای تو مشق کردهام
اسماعیلام را در زمین چروک و پر پیچوخمات
اسماعیلام را در زمین گرمت
اسماعیلام را در زمین مخفی و پنهات
اسماعیلام را در زمینات دفن میکنم که زنده بماند و زندگی کند و سعادتمند شود و برای جامعه مفید واقع شود
ای بخشنده مهربان، عزیز دلم این بچه کم خون است، خونی ندارد که قربانیات کنم، سیرآبش کن
زمین چروک و وسیع و گرمت با لکهای جا مانده از یک جوش چرکی
میعادگاه اسماعیل من است با تو
نه تنها سرش را
اسماعیلام را هم برای تو مشق کردهام
ابراهیم تو با همه ابراهیمهای جهان فرق دارد
اسماعیلم را هزار باره در زمینات فرو میکنم، هر چند هزار بار که فرو میکنم سیرابش میکنی و جان تازهای به اسماعیل من میبخشی
خون از تو
اسماعیل از من
این بچه کم خون است، خونی ندارد که قربانیات کنم
تو جان دهنده به اسماعیل منی
و منی جوانه میزند در زمینات «ای بخشنده مهربان» ای اهدا کننده خون به اسماعیل من، ای ذوالعرش، ذوالفضل، ای آخر،، خیرالرّازقین، ای خیرالرّاحمین، خیرالغافرین، خیرالفاتحین، ای خیرالنّاصرین، ایمتعال، متکبّر، ای شدیدالعذاب، ای عزیز دلم
اسماعیل من و عرفه تو
نام فرزند اولمان را میگذاریم قصه
قصههای بیشماریرا در ژانرها و فضاهای متفاوت، مختلف و متنوع از برم
من همه قصههای جهان را هم برای تو مشق کردهام
در این سالها عاشقانههای جهان را فقط ضبط و ثبت کردهام
من مورخ عاشقانههای جهانم
و تو
عزیز دلم