کارت کنار تلفن قرمز در اتاق خواب است
دو شنبه گذشته بانک نامهداده بود
برای امنیت حساب، شمارهها را عوض کنیم
۱۹۴۸ کد جدید کارت است
در یخچال مقداری پنیر، سبزی و چند بسته فاسد قارچ و دو بطری خالی آب داریم
هنوز نمیدانم قرار است شام درست کنم یا از رستورانی ارازان سفارش بدهیم
در نوبتهای قبل از لای در، چشمهای هیزش را دیدهام
دکتر خوش هیکل و خندهرویست
شماره تماساش را روی آینه با مداد چشمت نوشتهام
همیشه منشی جواب میدهد
شماره سمت چپ
تخمهای خاک شده در نیمکرهای دیگر، منتظرم هستند
امروز از جنوبیترین نقطه جهان طلوع خواهم کرد
باران
نفسهای شب گذشته را گرفته است
امروز نوبت توست
تو
بر خلاف تمام انقلابهای جهان
به موازات تمام انقلابهای چپ
با تمام انقلابیون جهان تفاوت داری
تو قطرهای جوان مرگ شده
دراز کشیده برشیشه اتاقی قدیمی، تو قطره تمام شده بارانی
اسرائیل جان
فرق از وسط که باز میکنی
جهان به دو نیمه تقسیم میشود
چپ
دخترانی که موهای مجعدی دارند
فقط موهای مجعدی دارند
مردمی که آزادی همه چیز
راست
عشق و قلب در تضادی ابدی با یک دیگر است
دختران بالغ، کاشفان موفق عشقاند
دختران عشق را از پستان تجربه میکنند
دخترانی که پستانهای کوچکی دارند
همیشه، عاشقترین دخترانند
اسرائیل عاشق
این شعر نام تمام آنهاییست که شبیه به تو بودند
نام تو
نام تمام فیلمهای عاشقانه جهان است
دقیقا آنهایی که دیوانهترم میکنند
و گرمتر
بوی عطر و نام تمامی آنهایی را
برای روز پیری و فراموشی به حافظهام سپردهام
اسرائیل جان
بعد از هربار خدانگهدار
هر یک از ما سرنوشتی داشت
اتفاقی که هرگز برایش اندیشه نکرده بودیم
اما روز بعد، دوباره که میبینیام
سبز بودهام
نه اینکه همیشه سبز باشم نه
هر وقت که تو میبینیام همان لحظه سبز میشوم
چشمان تو خورشیداند یا من
من به جای تو تبعید شدهام یا تو تبیعد شده بودی و من در هیبت خورشید به تو ملحق شدم
و یا شاید من تبعیدی توام
نمیدانم
دکتر، خرید آخر هفته و قرصهایت
تنها چیزی که میدانم، دانایی مطلق این است که هرگاه که تو میبینیام سبز بودهام
اما تو باید دیده باشیام وقتی که نمیدانم
تو چگونه میبینیام که سبز بودهام
دست آخر این غربت میکشد مرا
اسرائیل جان
اما نه مثل آن روزی که گفتی دوستت دارم و من مُردم
قطرات دراز کشیده بر شیشه اتاق
اسامی گمنامترین عاشقاند
اسرائیل گمنام
نارنجکی که آزادیاش در گروه ظامن باشد
نارجک نیست، روزگار ماست
خواب میبینم
تبدیل به درختی بلند و استوار شدهام در جنگلی انبوده
سالهاست به خاطرهای بدل شدهایم، هر دو رنگ و رو باخته
و هنوز سیاه و سفید
شاخههای بلند و استوار من آغوش بینهایت من است
برای تو
اسرائیل جان
صدای هر پرنده عمر کوتاه آزادیست
عاشق تو بودن شکلهای متفاوتی دارد
من شکل متفاوت عشقام
فرض کن سالهاست که باران نباریده است
زمین، درختان، خانهها و مسافران تازه رسیده سرگردان و کلافهاند
ما دلباخته به هم میشویم
اما
همچنان موهای تو کوتاست
اعتراضات مردمی شکل میگیرد
هر یک به عضویت یک حزب در آمدهایم
من فرمان شلیک دارم
سرپیچی میکنم
تو قرار است در یک عملیات انتحاری شرکت کنی
با دامنت بازی میکنم
ضامن را میکشی و عاشقم میشوی
در هم تنیده میشویم نام فرزندمان جامعه
جامعه من، جامعه تو جامعه
انقلاب میشود
میخندی، میخندم و دستهایمان را به نشانه پیروزی بالا میبریم ، جامعه
صدای این پرنده اما مانند مابقی پرندگان، عمر کوتاه آزادیست
اسرائیل جان
بیا که نیمی از عمرم در رویای آمدنت گذشت
بدون اینکه بدانم رویا برای نرسیدن به ذهن خطور میکند
و نیمی دیگر گرسنه بودم و فقیر
درد تنها مسکن این روزگار است
ما دلباخته به هم
هنوز
فرق از وسط که باز میکنی
جهان به دو نیمه تقسیم میشود
نیمی فقط من هستم و تو
و درد تنها مسکن این روزگار
و نیمی دیگر، آنهایی که در شب یا روزی ابری
و یا
شاید آفتابی
تو را فراموش کردند
تکلیف ما که روشن است و تخمهای خاک شده هر روز منتظر
و جهان
برای آنها ده عدد بیشتر نیست
اعدادی بیخاصیت، کمی بیخاصیتتر از خودشان
جهانشان را میچرخانم
هشت
شش
چهار
سه
مجددا هشت
و حالا دو بار صفر
مشغول جنگاند
ادامه میدهم
چند بوق ممتد
خودت به زنگهای مکرر و ممتد تلفن، پاسخ میدهی
این طرف و آن طرف خط تویی
اسرائیل جان
جهان، شماره گیر تلفنی قرمز است
تو ، توهم صلح و بوق ممتد جهانی
لبان تو مرزهایی مترادفاند
اسرائیل جان
چشمهای ضعیف و کم بینای تو
پرچم انقلابیون تهی دست جهان است
خاورمیانه پاهایت
و یا نوار چسبیده به پستانت
دیوانهام میکند
ماهیگیری فقیر در خلیج رانهایت
تشنه و سرگردان رها شدهام
شیرجه میزنم
کمی انطرف در عمق با خورشید در آبهای آزاد عرق میشوم
حتما
آنجا ما به یکدیگر خواهیم رسید
کرانه باختری را میگویم
از کرخه تا کرانه لبهای توست
اسرائیل جان
ما آبستن عشقهای جهانیم
جهان برای آنها ده عدد اول است
جهانشان را میچرخانم
مشغول جنگاند
ادامه میدهم
چند بوق ممتد
خودت به زنگهای مکرر و ممتد تلفن، پاسخ میدهی
این طرف و آن طرف خط تویی
اسرائیل جان
جهان، شمارهگیر تلفنی قرمز است
میچرخانم
عشق ما یکمیلیون و ششصدو چهل و هشت هزار و صد و نود و پنج کیلومتر مسافرت دارم
صدای هر پرنده عمر کوتاه آزادیست
و درد تنها مسکن این روزگار
اما جهان هنوز
شماره گیر تلفی قرمز است