«عباس میلانی»، مدیر مرکز مطالعات ایرانی دانشگاه استنفورد متنی را که به عنوان قانون اساسی پیشنهادی «محمدرضا شجریان» برای گذار از جمهوری اسلامی، نزد او توسط این هنرمندنامدار امانت گذاشته شده بود، را منتشر کرد. بعد از انتشار این متن، وکیل آقای شجریان، «محمدحسین آقاسی» در یک گفتوگوی تلویزیونی گفت: از این متن اطلاعی نداشته و فرزندان ذکور آقای شجریان هم خبر ندارند اما حاضر به نوشتن بیانیه هم نشدند و خواستند من این را اطلاع بدهم. بعد از گفتههای «محمد حسین آقاسی» در شبکههای اجتماعی تعدادی شروع به تخریب و بیسند بودن این متن منتشر شده کردند.
«عباس میلانی» مورخ خوشنام و شناخته شدهایست و مانند افرادی مثل «مسعود بهنود» نه به دروغگویی و تحریف تاریخ و روایتها شهره است و نه تا کنون در آثار منتشر شدهاش چیزی خلاف بر حقیقت تاریخی وجود داشته است. پس تا به اینجا میدانیم کارنامه فردی که متن «قانون اساسی پیشنهادی محمدرضا شجریان برای دوران گذار» را منتشر کرده به این دلیل که مورخ کاربلدیست قابل اعتماد است.
نقشی که در سالها و دهههای گذشته، عباس میلانی در حمایت از هنرمندان ایرانی داشته نه تنها قابل قبول بلکه قابل احترام است پس به باور من باید به گفتهها و متن منتشر شده توسط این مورخ بدون هیچ تردیدی اعتماد کرد. این مورخ در سالهای گذشته در مرکز مطالعات ایرانی دانشگاه استنفورد فعالیتهای ارزشمندی در راستای هنر و فرهنگ ایران داشته که بر کسی پوشیده نیست. کارهایی که در این سالها عباس میلانی برای فرهنگ و هنر ایران کرده به نوعی جبران خسارتهایست که جمهوری اسلامی در دهههای گذشته به فرهنگ و هنر ایران کرده است. یعنی یک تنه دربرابر یک حکومت مستبد که کمر به نبودی هنر و هنرمندان متعهد و نامدار ایرانی بسته ایستاده و بدون هیچ ادعایی کار کرده است. اشاره به پروژههایی که «بهرام بیضایی» در چند سال گذشته زیر نظر مجموعه مدیریتی عباس میلانی داشته بهترین مثال است و دیگر نیازی به مثالی دیگر نیست.
حالا طرف مقابل چه کارنامهای دارد؟طرف مقابل «محمدرضا شجریان» نیست بلکه خانواده درجه یک او هستند که:
یک: در ایران زندگی میکنند و ما اگاه به فشارهای امنیتی بر آنها نیستیم.
دو: از کل خانواده فقط «همایون شجریان» است که دیده میشود و تریبون دارد که تکلیفش با خودش نامشخص و با جمهوری اسلامی مشخص است.
همایون شجریان به باور من و برخلاف خیلی از شماها نمیتواند میراثدار «محمدرضا شجریان» باشد چرا که برخلاف پدر، هم آدم محافظهکاریست و هم نشان داده است که در برابر سیاستمداران آدمی، سرداران سپاه و دولتمردان، تا چه اندازه فرومایه است و برای ادامه حیات هنری نیاز به دریافت مجوز دارد.
مگر اینکه بخواهیم اصرار براین داشته باشیم که همایون شجریان «میراثدار» پدر است و برای توجیه بگوییم خب همین رفتار را هم «محمدرضا شجریان» داشته و به سابقه دهه ۶۰ محمدرضا شجریان، به مصاحبه «اکبرگلپایگانی» معروف به گلپا اشاره میکنم، و معرفی این هنرمندنامدار به صدا و سیما به واسطه «سیدعلی خامنهای» رهبر کنونی جمهوری اسلامی، در دهه ۶۰ اشاره کنیم و یا بگوییم همین فرد خواست جامعه مدنی را تا پخش «ربنا» پایین آورد و یا بگوییم در چند رخداد مهم تاریخی در ۴ دهه گذشته نقش بسزایی داشته که همه آن رخددادها به نفع جمهوری اسلامی و اصلاحطلبها بوده که بیانصافی در حق کسیست که دیگر نیست و نمیتواند از خود دفاع کند.
حالا چرا عدهای اصرار براین دارند که عباس میلانی باید سندی دال بر صحت گفتهاش، که این متن را محمدرضا شجریان در زمان حیات در اختیارش گذاشته، ارائه کند میتواند بازی فریب و نادیده گرفتن این قانون اساسی پیشنهادی برای دوران گذار باشد که توسط جمهوری اسلامی کلید خورده است.
عباس میلانی آدم با هوش و نکته سنجیست میداند که جامعه ایران حافظه تاریخی و اتحاد فکری ندارند، میگوید؛ این سند یک زیرنویس برای کارنامه محمدرضا شجریان است. من هم با گفتههای آقای میلانی موافقم. بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی آنقدر مدعی و حقوقدارن سراز تخم بیرون خواهند کشید که این پیشنویسها نه تنها به یاد نخواهد آمد بلکه کسی اهمیتی هم نخواهد داد.