محمد تنگستانی
چند روزی میشود که «علیعلینژاد»، «لیلا لطفی» و «هادی لطفی» بدون هیچ دلیلی توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدهاند. چندین نفر از دوستان و همکارانم در روزهای گذشته پیام دادهاند یا نوشتهاند چرا از برادر «مسیح علینژاد» حمایت نکردهای، فکر نمیکنی الان وقت اتحاد است؟ با توجه به شرایطات شاید فردا همین اتفاق برای تو بیافتد. برای همه آنها یک جمله مشترک نوشتم و آن این بود: « حمایت از مسیح علینژاد خیانت به آزادیست و ترویج عوام فریبیست و در نهایت خیانت به آزادی بیان است. من به خودم خیانت نمیکنم در زمین جمهوری اسلامی بازی نمیکنم با حکومت اسلامی دست بیعت نمیدهم».بعد در شبکههای اجتماعی بنا به کنجکاوی شروع به خواندن کردم. دو جمله در اغلب پستها برایم جالب بود که در این یادداشت به آن دو جمله و دلایلام جهت عدم حمایت و یا کنشی به این موضوع میپردازم. آن دو جمله مضحک این دو بودند: « با مسیح علینژاد مخالم و افکار و رفتارش را نمیپسندم اما در این اتفاق از او حمایت میکنم و صدایش میشوم»، «وقت اتحاد است» این نوع فکر و نگاه مضحکترین و دمدستیترین برخورد با واقعیت است.
خانم علینژاد چه خودش بخواهد و بگوید چه نه،یک فعال سیاسیست. شعار کمپیناش این است: «دوربین ما اسلحهما» بدون تردید با اسلحه، حالا هرچه که میخواهد باشد چه گلوله شلیک کند و چه نه، دوستی و صلح و مدنیت ایجاد نمیشود و اسلحه برای دوستی و برقراری و یا شکلگیری قانون ساخته نشده است. این فرضیه را هم نمیشود پذیرفت که خانم علینژاد کارکرد واژگان را نمیشناسند، اگر این گونه باشد باید به راه مبارزاتی ایشان خندید چرا که لیدر یک جریان یا موج وقتی اشراف به واژه و شعاری که قرار است به پیشبرد اهدافش کمک کند، اشراف نداشته باشد یعنی نهایت جعلمرکب آن شخص.
خانم علینژاد با شعار «دوربین ما اسلحه ما» در راستای مبارزه با حجاب اجباری که پاشنه آشیل حکومت اسلامیست فعالیت میکند. هم استفاده از واژه «اسلحه» و هم آشنایی اندک با قانون «جمهوری اسلامی» در حوزه حجاب نشان میهد که هر دو هم خانم علینژاد و هم جمهوری اسلامی دو کنش سیاسی مختلف هستند یعنی هر دو فعلهای سیاسی و ایدئولوژیک را دنبال میکند. هر فعال سیاسیای برای رسیدن به قدرت تلاش میکند و از هرچیزی استفاده میکند. مگر نه اینکه ابتدای حکومت اسلامی برخی از روحانیون فعال در انقلاب فرزندان خود با به خاطر گرایشات سیاسی چپ و الخ به پای جوخههای اعدام فرستادند؟ اگر خانم علینژاد هم از اصطلاح «فعال سیاسی» استفاده نمیکنند و خود را فعال مدنی یا «کمپیندار» معرفی میکنند، میتواند به خاطر فریب افکار عمومی و جلب اطمینان ناخودآگاه اجتماعی باشد.
بدون تعارف و بدون هیچ شکی خانم علینژاد یک فعال سیاسیست. سیاست مانند یک لیوان معجون است. در آن فریب، دروغ، بهرهبرداری فرهنگی و عاطفی، و دهها چیز دیگر نهفته است.
فرهنگ ملت ایران بر پایه عاطفه و احساسات استوار است و استفاده از این نقطه ضعف ترفند خانم علینژاد است. یک روز گریه میکند و روز دیگر بر خرده فرهنگهای روستا تیکه میکند.
آیا نقد «مسیح علینژاد» حمایت از جمهوری اسلامی است؟
در روزهای گذشته کامنتها و توییتهایی را خواندم که محتوای آنها این بود: کسانی که در این شرایط از مسیح حمایت نمیکنند یا او را نقد میکنند آدمهای جمهوری اسلامی هستند و یا در سالهای گذشته خیلی از دوستان براندازم گفته و یا نوشتهاند، نباید خانم علینژاد را نقد کرد. نقد او آب در آسیاب جممهوری اسلامی است او دارد با جمهوری اسلامی مبارزه میکند.
چرا؟
به این دلیل که جمهوری اسلامی سه نفر را بازداشت کرده که از اعضای خانواد خانم علینژاد هستند. در پاسخ به این دوستان طرح پرسش میکنم. پرسش این است: اقتصاد ایران در چند سال گذشته به شکل چشمگیری زمین خورده که نشان میهد آقای روحانی، رییس جمهوری ایران، در برنامههای اقتصادیاش موفق نبوده است. اصولگرایان، ارزشیها و نزدیکان آیتالله خامنهای میگوید آقای روحانی در اقتصاد موفق نبوده است. مخالفین و ما براندازها و … هم میگویم که آقای روحانی موفق نبوده است و بدبختی و نکبتی که مردم در حال حاضر دستبهگریبان آن هستند مسبباش «حسن روحانی»ست. میبینید که براندازان و ارزشیها که هیچ کدام چشم دیدن یکدیگر را ندارند در یک نقطه در مورد یک موضوع مهم اشتراک و اتفاق نظر دارند و آن عدم توانایی و موفقیت «حس روحانیست» آیا برانداران ارزشی و چماقدارهای بیت آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران هستند و یا بلعکس؟ و یا در دهههای گذشته همانطور که آیتالله خمینی، بنیانگدار جمهوری اسلامی و بعدها آیتالله خامنهای، رهبر فعلی جمهوری اسلامی، با آمریکا مشکل دارد همه کسانی که گرایشات چپ هم دارند با آمریکا و اسرائیل مشکل دارد. آیا کسانی که تفکرات چپ دارند حامیان و دوستداران آیتالله خمینی و خامنهای هستند یا بلعکلس؟ پاسخ روشن و شفاف است، خیر اینگونه نیست. نقد خانم علینژاد آب در آسیاب جمهوری اسلامی ریختن نیست. جمهوری اسلامی حکومتی مستند و جنایت کار است. جنایتهای این حکومت نه تنها در حق ایرانیان، بهایی، درویشها، مسلمانان، مسیحیها و کلیمیان، بلکه در حق مردم سوریه و افغانستان و یمن هم مشهود است. این حکومت به هر ترفند و کثافتی که شده است کارش را پیش میبرد، ما به عنوان برانداز هم دارید تلاش میکنیم جامعه را آگاه کنیم و با تکیه بر قدرت فکری جامعه با این پیشفرض نه هر قدرت دیکتاتوری و جنایت به همراه دارد و هیچ حکومت و دولت و سیاستمداری در جهان خوب نیست، حکومتی که کمی بهتر از این باشد را به روی کار بیاوریم. در نتیجه باید به نقد صریح کسانی که مدعی هستند خواهان براندازی جمهوری اسلامی هستند بپردازیم تا هم فرهنگ نقد رواج پیدا کند و هم مانع از تولد هیولای دیگر باشیم. فعالیت سیاسی یعنی میل رسیدن به قدرت و هر شخصی که میل به قدرت داشته باشد، چه قدرت سیاسی چه قدرت مدنی، استعداد هیولا شدن دارد، شما با این سکوت و به قول معروف ریختن ماست در قیمه دارید به تولد هیولایی به نام «مسیح علینژاد» کمک میکنید. در نتیجه نقد خانم علینژادی که یک فعال سیاسیست اصلا همصدایی با جمهوری اسلامی نیست و آب در آسیاب دیکتاتور اسلامی ریختن نیست.
آقایان و خانمها شما از «علی علینژاد» حمایت نمیکنید
به تیتر برخی از رسانهها دقت کنید:
رادیو فردا:
عفو بین الملل خواستار آزادی بستگان مسیح علینژاد شد ( ۴ مهر ۱۳۹۸)
بازداشت سه نفر از بستگان مسیح علینژاد توسط وزارت اصلاعات (۳ مهر ۱۳۹۸)
بازدداشت سه نفر از بستگان مسیح علینژاد ( ۳ مهر ۱۳۹۸)
رادیو زمانه:
بازداشت تعدادی از اعضای خانواده مسیح علینژاد
من و تو:
بازداشت خانواده و برادر مسیح علینژاد گرداننده کارزار – دوربین ما اسلحه ما – از زبان خودش
دویچهوله:
برادر مسیح علینژاد بازداشت شد (۲ مهر ۱۳۹۸)
هرانا:
تداوم بازداشت لیلا لطفی در تهران و صدور قرار بازداشت علی علینژاد ( ۶ مهر ۱۳۹۸)
به غیر از خبرگزاری «هرانا» مابقی رسانههای معتبر در تیتر خبرهای مربوط به بازداشت «علی علینژاد» نوشتهاند «برادر مسیح علینژاد بازداشت شد». در هر رسانه سردبیر، دبیر و ویراستار وظیفه تیتر و سلامت تیتر را برعهده دارد، نمیخواهم همکارانم در رسانهها را مقصر معرفی کنم و یا توهم توطعه داشته باشم و بگویم همه هدفمند در حق یک بازداشت شده که نامش «علی علینژاد» است اجحاف کردهاند. به باور من اغلب رسانهها فریب یک بازی سیاسی را خوردهاند و آن بازی «مسیح علینژاد» در زمین رسانه و افکار عمومیست.
صورت مسئله اینگونه است: فردی که نه فعالیت سیاسی دارد و نه کنشگر مدنیست توسط نیروهای امنیتی در کشوری دیکتاتور بازداشت شده است. علت بازداشتش توسط یک منبع معتبر که عضو درجه یک خانواده و خواهر فرد بازداشت شده است، تایید و منتشر شده است. علت بازداشت توسط خانواده درجه یک فعالیت سیاسی یکی از اعضای خانواده عنوان شده، به دلیل عدم شفافیت و صدایت سیستم قضایی و امنیتی در جمهوری اسلامی ما به گفته عضو خانواده تیکه میکنیم و در ادامه میبینیم که دو نفر دیگر هم از اعضای دور همین خانواده با یک اتهام مشابه بازداشت شدهاند.
پس اصلاعاتی که در حال حاضر توسط خانواده تایید شده که به آن «اطلاعات خبری» میگویم و محتوای ما محسوب میشوند به شرح زیر است: سه نفر با نامهای «علی علینژاد» و «لیلا لطفی»، « هادی لطفی» که خواهر و برادر همسر سابق یک فعال سیاسی هستند بازداشت شدهاند. تایید کننده خبر که میگوید برادرش را جلوی چشمان فرزند کوچکش با دستبند و چشمبند ماموران امنیتی از خانه بیرون بردهاند، یعنی اتفاقی که در همه بازداشتها توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی رخ میهد. این سه نفر بنا به گفته منبع خبر به خاطر اینکه از بستگان همان فرد یعنی منبع خبر هستند، بازداشت شدهاند. اما در رسانه و شبکههای اجتماعی همه به «علی علینژاد» اشاره میکنند. در اغلب تیترها نام «مسیح علینژاد» که یک فعال سیاسیست به چشم میخورد. شاید بگویید خب این موضوع مثل آن سوال فلسفیست که میپرسد: اول تخممرغ بود بعد مرغ به وجود آمد یا اول مرغی بوده که تخم گذاشته و تخممرغ به وجود آمده است» اما اینگونه نیست.
اگر قرار به یک کنش مدنی باشد و حمایت از فردی که بازداشت شده، باید نام «علی علینژاد» در تیتر باشد نه فردی که در کشوری دیگر است و امکان بازداشتش توسط مامورین امنیتی جمهوری اسلامی وجود ندارد و چرا فرد بازداشت شده دیگر در خبرها کمرنگ هستند. این که نام «مسیح علینژاد» در تیتر رسانه برای بازداشت «علی علینژاد» استفاده شده را میشود اینگونه تعریف کرد که علت بازداشت «ارتباط خانوادگی با مسیح علینژاد است» در نتیجه محوریت خبر است اما این احجاف در حق «لیلا لطفی»، « هادی لطفی» و حتی «علی علینژاد» است.
در یک دهه گذشته که شبکههای اجتماعی و رسانه مستقل در بین ایرانیان متداول شده تجربه خبری نشان داده است که خبررسانی گسترده در مورد بازداشتشدگان و زندانیان سیاسی به نفع فرد بازداشت شده است اما در این خصوص «مسیح علینژاد» به بیاخلاقترین شکل ممکن از بازداشت «لیلا لطفی»، « هادی لطفی» و «علی علینژاد» به نفع خودش سوءاستفاده کرده است که در عالم سیاست و سیاستمداری رفتاری طبیعی معنی میشود. در این بین رسانه عدم دقت در تیترنویسی در سوءاستفاده خانم «علینژاد» سهم بسزایی دارند. اما تماسهای مکرر با فعالین سیاسی و مدنی در ایران و گریه زاری که با هشتگ «مسیح تنها نیست» از جان برادرم حمایت کنید یک کلابرداری بزرگ است.
خانم علینژاد در روزهای گذشته با دوستان متعددی در ایران و خارج از ایران تماس گرفتهاند بنا به گفته این دوستان، خانم «علینژاد» گریه کنان از آنها خواسته که با هشتگ «مسیح تنها نیست» از «برادرش» حمایت کنند. در حالی که در تیترها و هشتگ اعلام شده نام «مسیح علینژاد» است که به چشم میآید نه «لیلا لطفی»، « هادی لطفی» و «علی علینژاد» دقیقا همان اتفاقی که در مورد دخترانی که در مخالفت با حجاب اجباری در سالهای گذشته بازداشت و احکام سنگینی برای آنها صادر شده است در تمام آن بازداشتها و احکام نام «مسیح علینژاد» و «کمپین» اوست که به چشم میخورد و فرد و یا افراد بازداشتی در حاشیه هستند. سوالی که مطرح میشود این است: مگر نه اینکه اهمیت خبررسانی فشار دستگاههای امنیتی و قضایی با تیکه بر کنش سازمانها و مقامات بینالملی و سیاسی برای آزادی افراد زندانیست؟ مگر نه اینکه «مسیح علینژاد» بزرگترین کمپین را دارد؟ مگر نه اینکه آنقدر شناخته شده است که حتی وزیرامور خارجه آمریکا این فرد سیاسی، «مسیح علینژاد»، را به نزد خود میخواند و خانم علینژاد با ایشان عکس یادگاریای منتشر میکنند چه دلیلی که در تیتر، ناخواسته توسط رسانه، هشتگ نام «مسیح علینژاد» ذکر شود؟ تنها علتش این است که این فرد سیاسی به دنبال مشروعیت اجتماعی توسط قشرهای مختلف فکریست. تکتک این تیترها و مشروعیتها برای خانم علینژاد سهمیه بیشتری برای دریافت هزینه از سازمانهای سرمایهگذار میشود چرا؟ به این دلیل که این فرد میتواند به سرمایهگذارها با سند و مدرک نشان بدهد که در جامعه مدنی و سیاسی ایران چه تاثیر و جایگاهی دارد. در حالی که شرکتکنندگان در این بازی به واسطه نقطه ضعف فرهنگی که همان برخورد عاطفیست در یک کنش هیاتی بدون اینکه متوجه باشد شرکت کردهاند، عملا فریب یک فرد سیاسی و سیاستمدار را خوردهاند و بدون اینکه بدانند در زمینی بازی کردهاند که دو مالک دارد، مالک اول «مسیح علینژاد» است و مالک دوم «جمهوری اسلامی ایران».
شراکت و همصدای مسیح علینژاد با جمهوری اسلامی در این زمین است که تعریف میشود. جمهوری اسلامی برای بقای خود از دو امکان فرهنگی به خوبی بهرهبرداری کرده و میکند اول تکیه بر رفتار «عاطفی_هیاتی» جامعه و دوم تولید «فعالین و مبارزین جعلی و بیسواد». «مسیح علینژاد» به باور من در سالهای گذشته کمترین جنایتاش در حق جامعه و فرهنگ ایران کمک به جمهوری اسلامی در تولید «مبارزان جعلی»ست. استفاده از هشتگ «مسیح تنها نیست» بازی در زمین مشترکالمنافع «مسیح اسلامیست».